آیت الله سید علی خامنه ای:
“ما گاهی برای شکایت و درد دل خدمت امام(ره) میرفتیم اما آقای بهشتی هیچوقت نزد امام(ره) شکوه نمیکرد. به این معنی که در صحبتهای گوناگونی که خدمت امام میکردیم، گرچه او هم سهیم بود، به دلیل متانت و وقاری که داشت، به هیچوجه از کسی ذکر شکایت و درد دل و سعایتی نمیکرد. یک بار در آن دوران درگیری و اختلاف شهید بهشتی و بنیصدر، امام(ره) فرمودند: «آنها وقتی پیش من میآیند، خیال میکنند این آقایان پشت سر آنها حرف میزنند. ولی این آقای بهشتی ما حفظالغیب اشخاص را دارد.» مظلومیت آقای بهشتی در این مورد بود که علیرغم داشتن علم و قدرت بیان و منطق قوی و توانایی برخورد، در برابر فتنهانگیزان سکوت میکرد. او میتوانست بسیاری از حرفهای فتنهانگیزان آن روز را که در تریبونها و روزنامهها و در رادیو و تلویزیون به ضد او و پیروانش منتشر میشد، باطل کند.
دیدید که سخنرانی تاسوعای آقای بهشتی، درست یک روز قبل از سخنرانی عاشورای بنیصدر، با اینکه از کسی هم اسمی برده نشد و فقط مواضع صحیح در زمینههای قضایی و قوانین در آن بیان شد، خط بطلان بر بسیاری از حرفهای آنها کشید.یا مثلاً در سخنرانی مسجد امام، وقتی ایشان دربارۀ روحانیت و نقش آن صحبت کرد، کل حرفهای روشنفکران غربزدۀ بیایمان و کوتهفکری را که از مدتها پیش در روزنامهها جنجال به راه انداخته بود، همه را پوچ کرد. شهید مظلوم دکتر بهشتی آدمی منطقی و اهل استدلال و بیان بود. ذهن پر قوتی داشت و اگر سر مجادله میداشت، آنها کسی نبودند که بتوانند در مقابل قوت بیان و استدلال او مقاومت کنند، اما مصلحت انقلاب مانع از این بود که درگیری پیش بیاید و این بزرگترین مظلومیت او بود. امام هم هوشمندانه این مطلب را درک میکرد. یک بار بنیصدر در هفده شهریور سخنرانی فحشگونهای کرد. دکتر بهشتی با اجازۀ امام مصاحبهای کرد و در آن مصاحبه بسیار با متانت و با ملاحظه برخورد کرد، چند روز بعد، من خدمت امام بودم و صحبت از سخنرانی بنیصدر و مصاحبۀ آقای بهشتی و آقای هاشمی به میان آمد؛ چون در پاسخ به سخنان بنیصدر آقای هاشمی هم مصاحبه کرد. ایشان میگفتند: «آقای بهشتی و آقای هاشمی بخشی از حقایق را گفتند و چیز زیادی نگفتند.»
یعنی امام توجه داشتند و میدیدند که چگونه رفتاری با اینها شده است و اینها در جواب چگونه برخورد میکنند، این همان مظلومیت بود که مسلماً امام نیز آن را احساس میکردند. البته مظلومیت به معنی مغلوبیت نیست بلکه در بسیاری موارد، مظلومیت برندهترین سلاح است و مآلاً به نابودی و اضمحلال ظالم منتهی میشود.”
منبع:
پا به پای آفتاب؛ گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی(س)، امیررضا ستوده، نشر پنجره، ج۲، صص۱۹۶
درجمهوری اسلامی ، هرجا که قرارگرفته اید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است. چند ماه قبل از رحلت امام (رضوان الله علیه)، مرتب از من می پرسیدند که بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری، می خواهید چه کار کنید. من خودم به مشاغل فرهنگی زیاد علاقه دارم؛ فکر می کردم که بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری، به گوشه ای بروم و کار فرهنگی بکنم.
وقتی از من چنین سؤالی کردند، گفتم اگر بعد از پایان دوره ریاست جمهوری، امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتی، سیاسی گروهان ژاندارمری زابل بشوم-حتی اگر به جای گروهان، پاسگاه بود- من دست زن و بچه ام را می گیرم و می روم! والله این را راست می گفتم و از ته دل بیان می کردم؛ یعنی برای من زابل مرکز دنیا می شد و من در آنجا مشغول کار عقیدتی، سیاسی می شدم!
به نظر من، بایستی با این روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید؛ دراین صورت خدای متعال به کارمان برکت خواهد داد.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی ۵اسفند ۱۳۷۰
رهبر معظم انقلاب در بیان خاطرات خود از دفاع مقدس به پوشیدن لباس رزمندگی و افتخارشان به آن اشاره کردند؛ در این روایت که در کتاب «زندگینامه مقام معظم رهبری» نقل شده، آمده است:
«سال ۵۹ که گاهی به مناطق جنگی میرفتم، هر دفعه هفتهای یکبار، برای نماز جمعه تهران میآمدم و از راه که میرسیدم، خدمت امام میرفتم. یک بار که خدمت ایشان رفته بودم. لباس کار سربازی به تنم بود. وقتی سوار هواپیما شدم که به اینجا بیایم، قبا میپوشیدم و عمامه سرم میگذاشتم و این لباس هم، آن زیر میماند. یعنی لباسی نداشتم که عوض کنم و همانطوری هم، خدمت امام رفتم. ایشان، وقتی که چشمشان به این لباس نظامی افتاد، تعبیری کردند که احتمال میدهم، در جایی آن را نوشته باشم. اجمالش یادم است. ایشان گفتند این، مایه افتخار است که یک روحانی، لباس رزم به تنش میکند و این درست است و همان چیزی است که باید باشد.
حقیقتش هم این است که روزی بود، لباس رزم را برای روحانی خلاف مروت ذکر میکردند. در باب امام جماعت گفتهاند که بایستی عادل باشد و کار خلاف عدالت و مروت نکند. از جمله کارهای خلاف مروت که ذکر میشد، این بود که یک نفر امام جماعت، مثلاً لباس نظامی بپوشد و در ردیف کارهایی بود که مثلاً کسی در بازار یا در ممر عام مردم، حرکت غیرمحترمانهای از او سر بزند!»
منبع:فارس نیوز
البته بین فرمایش امام و عملیات «ثامنالائمّه»، چند ماه فاصله افتاد و بلافاصله این کار انجام نگرفت. منتها امام، مسأله را درست تشخیص دادند. وقتى انسان جمعبندى مىکند، دو نقطه براى دشمن خیلى مهم بود: یکى همین انتهاى محلّ اتصال ایران به عراق در جنوب که عبارت بود از آبادان و خرمشهر و کلاًّ جزیرهى آبادان. یک نقطه هم دزفول بود.
دزفول از این جهت اهمیت داشت که اگر از پل روى «کرخه» عبور مىکردند و دزفول را تهدید مىکردند و جادهى دزفول را مىبستند، کلّ خوزستان در محاصره قرار مىگرفت و راههاى ما بسته مىشد. بنابراین، دزفول براى دشمن اهمیت استراتژیک داشت. لذا شما مىبینید، دشمن جلوِ دزفول، پنج، شش لشکر خوابانده بود. تمام «دشتعبّاس» را پر کرده بود. (آنجا را هم بنده از نزدیک دیده بودم.) یک نقطه هم، نقطهى اصلى بود. چون دشمن، دزفول را که نمىخواست نگهدارد. به فرض هم، اگر کارى مىکرد، دزفول برایش ماندنى نبود. جایى که براى او مهم بود، اصل جزیرهى آبادان بود. جزیرهى آبادان را مىخواست. بهطور مطلق، دو طرف اروند را مىخواست داشته باشد. بنابراین، محلّى که برایش مطلوب نهایى و قطعى بود و برو برگرد نداشت، جزیرهى آبادان بود که شامل آبادان و خرمشهر مىشد. لذا، این دو نقطه، دو نقطهى حسّاس بود. خرمشهر را همان روزهاى اوّل با وجود آن حماسهى مقاومت عجیب گرفتند. یعنى طورى بود که قابل دفاع نبود و گرفته شد. امّا آبادان را نتوانستند بگیرند. هدف این بود که حالا که از آن طرف نمىتوانند بیایند، دور بزنند و از جزیره وارد شوند. یک کار بسیار حساب شده بود که دشمن مىکرد و قدم قدم هم پیش مىآمد و موفّق هم شده بود. همانطور که گفتم، جزیرهى آبادان، در حقیقت محاصره شده بود.
امام روى نقطهاى اساسى انگشت گذاشتند. گفتند: «این حصر باید شکسته شود.» یعنى در حقیقت یکى از آن دو نقشه و دو نقطهى اصلى جنگ و حملهى دشمن را که عبارت بود از تصرّف نهایى و قطعى این بخش از کشور ایران، با این دستور خودشان خنثى کردند. معلوم بود که وقتى امام دستورى بدهند، جوانان مىروند و آن را عمل مىکنند.
بنابراین، دستور، دستورِ حکیمانه و حساب شدهى دقیقى بود. از همان وقتى که امام فرمودند (ظاهراً در همان اوقات بود و حالا تاریخش دقیقاً یادم نیست) یک عدّه از جوانان سپاه رفتند و نقطهاى را در نزدیکى منطقهى عبور دشمن، از رودخانهى کارون که تقریباً حدود «مارد» بود انتخاب کردند. آنطور که به ذهنم مىآید، اسمش «محمّدیه» بود. آنجا زمین را گود کردند و نزدیک دشمن، وارد سنگرها شدند؛ بدون اینکه امکاناتى داشته باشند. فرماندهى آن گروه، همین آقاى «رحیم صفوى» بود که مرتباً به اهواز مىآمد و از ما امکانات مىخواست. من، گزارش کارشان را که مىپرسیدم، مىدیدم اینها قدم به قدم، جلو مىروند. یعنى مثلاً اوّل در فاصلهى چند کیلومترىِ دشمن بودند و همینطور نزدیک شده بودند. یک بار ایشان مىگفت: «ما شبانه از سنگرهاى خودمان، دشمن را مىزنیم.» یعنى دشمن خبر نداشت که اینها اینجا هستند، و اینها را کشف نکرده بود. این مقدّمهى عملیات ثامنالائمّه شد. بین فرمان امام تا شکسته شدن حصر، چند ماهى فاصله شد. یعنى شکسته شدن حصر آبادان، بعد از قضایاى هفت تیر و این قضایاى سال شصت بود و امام این را قبلاً فرموده بودند. یعنى در آن اوایلِ حصر بود که فرموده بودند «حصر آبادان باید شکسته شود.» ولى گمان مىکنم شش، هفت ماهى یا هفت، هشت ماهى فاصله افتاد.
مصاحبه با تهیهکنندگان مجموعه روایت فتح ۱۳۷۲/۰۶/۱۱
منبع:پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) – مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
بر آستان والای آیت الله خامنهای ریاست جمهوری اسلامی محبوب و امام خمینی بزرگوار تهران تقدیم و توفیق روزافروز ایشان و امام امت و رزمندگان اسلام را شب و روز به دعا مسئلت مینمایم.
رشگم آید که تو حیدر بابا
بوسی آن دست که خود دست خداست
راستان دست چپ از وی بوسند
که خدا بوسد از او دست راست
در امامت به نماز جمعه
صد هزارش بخدا دست دعاست
من بیان هنرم، یک دل و بس
او عیان هنر از سر تا پاست
او شب و روز برای اسلام
پای پویا و زبان گویاست
او چه بازوی قوی و محکم
با امامی که ره و رهبر ماست
شهریارا سری افراز به عرش
کو نگاهیش به (حیدربابا) ست
تبریز- دوازدهم ذیالحجه/ 1704 هجری قمری مطابق هفدهم امرداد /1366 شمسی
سیدمحمدحسین شهریار (در هشتاد و دو سالگی)
سوّم : از خداوند مسئلت نمايد كه به جميع مؤمنين توفيق اين دعا و اين توبه را مرحمت فرمايد ، كه از دعا گوئى آنحضرت غفلت ننمايند ، و اين هم به چند جهت نصرت و يارى آنحضرت است .
1 ــ يكى بواسطه آنچه روايت شده كه : « هركس در حقّ غير دعا و طلب خير نمايد دو برابر آن خير ، يا دويست برابر آن ، يا هزار هزار برابر آن خير ; به آن دعا كننده عطا مى شود »( [57] )ّ.
2 ــ ديگر بواسطه آنكه در بعضى از اخبار وارد شده كه : از جمله دعاهاى مستجاب ; دعاى مؤمن در حقّ برادران ايمانى است كه در غياب آنها براى آنان دعا نمايد . اين دعا در حقّ آنها حتماً مستجاب است گرچه در دعا كننده موانع اجابت دعا باشد ، به دليل آنكه مؤمن دعا كننده زبانش را به منزله زبان برادران خود قرار مى دهد ، كه در حقّ آنها از گناه پاك است .
پس در واقع چنين مى شود كه آن مؤمنين به اين زبانى كه آنها به آن گناه نكرده اند در حقّ خود دعا كرده باشند ، چنانچه حكمت اين در حديث قدسى از خداوند به حضرت موسى (عليه السلام)بيان شده است.
پس بنابراين ; هر مؤمنى كه به جهت دعاى او ; موفّق به دعا براى فرج شود ، چنان است كه خود او آن دعا را كرده باشد ، چنانچه در عنوان تشويق و ترغيب بيان كرديم .
يعنى حضرت رسول فرمودند (صلى الله عليه وآله): اى گروه مردمان! آگاه باشيد ; همانا من انذار كننده ام و على هدايت كننده است .
اى گروه مردمان! آگاه باشيد ; بدرستيكه من نبيّم و على وصىّ من است .
آگاه باشيد ; همانا خاتم ائمّه از ما قائم مهدى خواهد بود .
آگاه باشيد ; همانا او در امر دين بر ديگران غالب است و درآن سلطنت دارد .
آگاه باشيد ; همانا او گشاينده و فتح كننده شهرها و خراب كننده آنها است .
آگاه باشيد ; همانا او كشنده تمام قبائل اهل شرك است .
آگاه باشيد ; همانا او خون خواه همه خونهاى اولياء الهى است .
آگاه باشيد ; همانا او يارى كننده دين خدا است .
حديث پنجم : نيز از محمّد بن ابى نصر روايت شده كه گفت : مسئله اى از حضرت رضا (عليه السلام) سئوال كردم ، پس ابا كرده و جواب ندادند ، آنگاه فرمود :
« اگر چنانچه هر چه مى خواهيد به شما عطا كنيم ، به صلاح شما نخواهد بود و موجب گرفتارى صاحب شما خواهد شد ، حضرت اباجعفر (عليه السلام)فرمود :
خداوند امر ولايت خود را نزد جبرئيل (عليه السلام)پنهان گردانيد ، و جبرئيل آن را نزد حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) پنهان كرد ، و حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) آن را نزد اميرالمؤمنين(عليه السلام)پنهان نمود ، و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)نزد آنكسى كه خدا مى خواست آن را پنهان كرد ، پس شماها آن را فاش مى كنيد ، كيست آن كس كه بتواند يك حرفى را كه شنيده باشد نگاه دارد؟
بنابراين ; هرگاه بنده مؤمن در تقوا سعى نمايد ، و از اعمال ناپسند و گناهان كبيره و نيز تسامح در فرائض ــ به گونه اى كه سبب استخفاف شود ــ اجتناب كند ، پس با اين حال ; قابل و لايق شده و جاى اميد هست كه مورد دعا و شفاعت حضرت ولىّ الله صلواة الله عليه واقع شود ، و دعاء و شفاعت ايشان در حقّ او تأثير نمايد .
بنابراين ; هر مؤمن متّقى به تقواى خود ، امام (عليه السلام) را در وقوع شفاعت و دعا ; نصرت و يارى كرده است ، و اين در ظهور عزّت و جلال ايشان كه مقرّر است نسبت به مقام رفيع ولايتشان نصرت خواهد شد ، چنانچه در همين عنوان فرمايش حضرت حجّت الله صلواة الله عليه ظهور دارد ــ كه قبلا ذكر شد ــ به اين مضمون كه :
فصل دوّم :
نصرت و يارى حضرت ولىّ الله (عليه السلام) در امر دين
نصرت و يارى حضرت قائم عليه السّلام با صفت تقوا
نصرت و يارى حضرت ولى الله (عليه السلام)در امر دين ; به عناوينى چند حاصل مى شود ، كه در اينجا به دوازده كيفيّت از مهمترين و لازم ترين آنها بر وجه اختصار اشاره مى كنيم :
كيفيّت اوّل ; تقوا است . و بر اين مطلب ــ يعنى بر اينكه با تقوا يارى امام(عليه السلام)حاصل مى شود ــ شواهد بسيارى داريم ، كه اجمالا بعضى از آنها را متذكّر مى شويم :
اوّل : فرمايش حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)در « نهج البلاغه » در ضمن نامه اى كه به عثمان بن حنيف ــ عامل ايشان در بصره ــ نوشته اند :
[1] ــ سوره محمّد (صلى الله عليه وآله) آيه 7 .
[2] ــ سوره شورى آيه 23 .
[3] ــ بحارالانوار: ج1 ص151 حديث131.
[4] ــ بحارالانوار: ج26 ص274 حديث17.
[5] ــ رجوع شود به بحارالانوار: ج26 ص319 باب9.
[6] ــ سوره ابراهيم آيه 14 .
[7] ــ سوره بقره آيه 286 .
[8] ــ عوالى اللآلى :ج 2 ص 58 حديث 207
[9] ــ ترجمه :هيچ كس به حقيقت اطاعتى كه شايسته مقام خداوند است نمى رسد ، گرچه سخت در بدست آوردن خشنودى خداوند حريص باشد ، و در اين راه آنچه مى تواند سعى و تلاش نمايد . ولى از حقوق واجب خداوند بر بندگانش اين است كه به اندازه قدرت و توانائى خود در خيرخواهى و نصيحت كوشش كنند ، و در راه بر قرارى و اجراى حقّ در بين خودشان همكارى نمايند . ( نهج البلاغه فيض :خطبه 207 )
[10] ــ لازم به توضيح است كه متأسفانه در نسخه خطىّ موجود از مرحوم مؤلف ; مطالب باب دوّم بيان نشده است. و فقط مطالب باب اوّل به رشته تحرير در آمده است.
[11] ــ محاسن :ج2 ص251 حديث473 ، بحارالانوار ج27 ص94 حديث54
[12] ــ تفسيرالإمام العسكرى (عليه السلام) :ص43 ، بحارالانوار :ج27 ص96 ضمن حديث59 .
[13] ــ امالى مفيد :ص33 حديث8 ، بحارالانوار :ج27 ص101 حديث64 .
[14] ــ محاسن : ج1 ص25 حديث472 ، بحارالانوار : ج27 ص93 حديث53 .
[15] ــ لآلي الاخبار: ج4 ص318.
[16] ــ خصائص حسينيّه ص111 و 112.
[17] ــ بحار : ج10 ص295 حديث4 .
[18] ــ كافى : ج1 ص171 و 172 .
[19] ــ نهج البلاغه فيض : ضمن خطبه 108 .
[20] ــ فوائد المشاهد ص 256 .
[21] ــ عين الحيا : ص 379 .
شيوه هاى يارى قائم آل محمّد
بسمه تعالى
مولف اين مجموعه ، مرحوم آيت الله ميرزا محمّد باقر فقيه ايمانى فرزند مرحوم حاج شيخ حسينعلى طهرانى ، در خانواده اى مذهبى از پدرى روحانى و مادرى علويه چشم به جهان گشود ، در كودكى پدر خود را از دست داد و در دامان مادر خويش رشد و پرورش يافت ، و با وجود مشكلات شديد مالى به جهت علاقه شديد وارد حوزه و به تحصيل علوم دينى پرداخت و دررشته هاى مختلف مانند فقه ، اصول ، تفسير ، حديث شناسى و غيره به مدارج عاليه نائل گشت و در ضمن تحصيلات خود به تزكيه نفس و كسبِ كمالات معنوى پرداخت.
آنچه بيش از هر چيز قابل ذكر است توجه و علاقه خاصى بود كه ايشان به اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام خصوصاً حضرت بقية الله الاعظم ارواحنا فداء داشتند كه كاملا در رفتار و گفتار ايشان آشكار بود ، و تمام عمرش در انتظار و فراق آنحضرت دلى سوخته و اشكى ريزان داشت ، در منابر و مجالس و هر فرصتى در طول سال مردم را به ساحت قدس حضرت توجّه و تنبّه مى داد و با آن حال معنوى خاصّى كه در ايشان بود تأثيرى در حال اشخاص مى گذاشت ، مثلا روزهاى جمعه دعاى ندبه را با حال گريه و شور و اشتياق چندين بار در طول روز قرائت مى كرد ، و هنگام مراجعه مردم براى رفع مشكلات توصيه دائمى ايشان به آنها توجّه و توسّل به حضرت صاحب الامر عليه السلام و قرار دادن نذرى براى آنجناب بوده است.
و اين علاقه و محبّت بود كه ايشان را به فيض حضور ذى نور محبوبش نائل گردانيد.
از آثار به يادگار مانده ايشان حدود هفتاد جلد كتاب در موضوعات مختلف مذهبى است كه حدود سى جلد آن به احوال و شئون حضرت ولى عصر عجّل الله تعالى فرجه تعلق دارد كه بعضى از آنها به چاپ رسيده، از پروردگار توفيق نشر ساير مؤلّفات ايشان را خواهانيم.
كتابى كه در پيش رو داريد به نام «لواء النتصار» از تاليفات اين مرحوم است كه به جهت استفاده هرچه بيشتر توسط بعضى از فضلاء حوزه تحقيق و ويرايش شده است .
در پايان از درگاه احديّت خواستاريم كه ما را در زمره منتظران و ياوران حضرتش قرار دهد.
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد